ظهر امروز هنگام برگزاری نماز پرشکوه جمعه دو اتفاق مهم افتاد که به آنها اشاره می کنم . اتفاق اول که برایم تازگی هم نداشت این بود که موقع شروع نماز یکی از خادمان نماز وارد صف ما شد و با انگیزه ی بسیار بالایی ! ما را به عقب هدایت کرد تا صف ها تکمیل شوند . چند دقیقه بعد خادم دیگری با همان شور و انگیزه و علاقه ی خادم قبلی آمد و ما را به جلو هدایت کرد تا صف ها تکمیل شده و نماز ما درست شود . خدا رحمت کند اموات امام جمعه را که سریع نماز را شروع کردند وگرنه این خادمان مشتاق ! ما را تا دو ساعت تمام عقب جلو می کردند .
اتفاق دوم هنگام خروج از محل برگزاری نماز بود که پیرمردی با صفا انگار عقده ی صلوات گرفتن از مردم را داشته باشد با صدای رسایی می گفت :
برای شکرانه ی باران رحمت الهی که به پر آب شدن سدها کمک می کند تا ما صبح جمعه غسل جمعه کنیم و به نماز جمعه بیاییم ... صلواااااااااااات .
و مردم همه با هم : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم (خنده ی حضار) .
این مطالب را به مناسبت مرگ آقای چاوز نوشتم که امیدوارم خدا از سر تقصیرات همه ی ما بگذرد .
پ . ن :
ایشان نه بسیجی بود و نه حزب اللهی و نه از رجعت کنندگان است . فقط یک مسیحی آزاده بود که به بخشی از وظایف دینی خود عمل کرده است . همین .
لطفا کمی مسائل را اصلی و فرعی کنید آقای دکتر !!!!!!!!!!!!!!! و با هوای نفس تان (مشایی تان) مبارزه کنید . هیچ می دانید چند وقتی است که این مردک کشور را بازیچه دست خود کرده و تفکرات سکولار خود را ترویج می دهد ؟!